« ادامه خاطرات شهید نیری ادامه خاطرات شهید نیّری »

ادامه خاطرات شهید نیری 

نوشته شده توسطیاس 9ام مرداد, 1397

راوی:استاد محمد شاهی

یک بار به احمداقا گفتم: شما این مطالب را از کجا می دانید.

قضیه‌ی شهادت جمال و زنده بودن ابوالفضل و چندین ماجرای دیگر که از شما دیده‌ام.

احمداقا طبق معمول حرف از مراقبه و محاسبه زد.

می گفت: تا می توانی دقت کن که گناه نکنی، تا می توانی مراقب اعمالت باش.آن وقت خواهی دید که همه‌ی زمان و مکان در خدمت تو خواهند بود.

بعد نگاهی به من کرد و ادامه داد:«باید بیایید بالا تا بعضی چیزها را ببینید!

باید بیایید بالاتر تا بتوانم برخی چیزها را بگویم!»

بعد حرفی زد که هنوز هم فهمیدن آن برایم دشوار است.

گفت: خدا به من عمر افراد را نشان داده!

خدا به من فیوضاتی که به افراد می شود را نشان داده!

من می بینم برخی افرادی که جمعه شب‌ها به جلسات حاج آقا حق شناس می آیند انسان‌های بزرگس هستند که باطن انسان‌ها را به خوبی می بینند.لذا به اعمالت دقت کن.

احمداقا به دلایلی اظهار لطف بیشتری به من داشت.

خانواده‌ی ما بسیار شلوغ بود و خانه‌ی کوچکی داشتیم‌.

برادر من هم شهید شده بود.

برای همین خیلی به تربیت من دقت می کرد.

همیشه برخی صحبت‌ها را از طریق من به دیگر بچه‌ها انتقال می داد.

به یاد دارم یک بار به من گفت: به این رفقای مسجد بگو دروغ نگویند.

وقتی کلام دروغ از دهان کسی خارج می شود به قدری بوی گند در فضا منتشر می شود که اصلا تحمل آن را ندارم!

بیشترین مطلبی که از احمد آقا میشنیدیم درباره خودسازی بود.یک بار به همراه چند نفر از بچه ها دور هم نشسته بودیم.احمد آقا گفت:بچه ها،کمی به فکر اعمال خودمان باشیم…

بعد گفت:بچه ها یکی از بین ما شهید خواهد شد،خودسازی داشته باشیم تا شهادت قسمت ما هم بشود.‌.

بعد ادامه داد:بچه ها،حداقل سعی کنید سه روز از گناه پاک باشید.اگر سه روز مراقبه و محاسبه ی اعمال را انجام دهید حتما به شما عنایتی می شود …بچه ها از احمد آقا پرسیدند:چکار کنیم تا ماهم حسابی به خدا نزدیک شویم،احمد آقا گفت:چهل روز گناه نکنید.مطمین باشید که گوش و چشم شما باز خواهد شد 

راوی: دوستان شهید

احمدآقا مصداق کلام استادش، حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی، بود که فرمودند:

«اگر ببینم کارهای‌مستحب به واجب من لطمه بزند(یا باعث حرام شود)آن ها را ترک می کنم.

بارها دیده بودم که احمداقا می گفت: اگر احساس کنم نماز شب باعث شود که صبح، برای رفتن به محل کار یا سر درس چرت بزنم یقیناً نماز شب را ترک می کنم.

احمدآقا اعتقاد داشت اگر مستحب مهمی مثل نماز شب جلوی کاری که به او واجب است را بگیرد یا باعث اخلال در آن کار شود، باید نماز شب را کنار گذاشت.

البته ایشان معمولا شب‌ها زود می خوابیدند تا برای نماز شب و کار روزانه دچار مشکل و خستگی نشود.

فقط شب‌هایی که در بسیج بود و آماده باش و… بود کار برایش سخت می شد

نمازصبح را در مسجد امین الدوله خواندیم.من دیدم که احمداقا بعد از نماز به محل بسیج رفت و مشغول استراحت شد.

من بارها از خود ایشان شنیده بودم که خوابیدن در بین‌الطلوعین مکروه است.

پس چرا احمداقا….

بعداز نماز مغرب از ایشان همین موضوع را سؤال کردم.

گفت: من دیشب به خاطر برنامه‌های بسیج کم خوابیده بودم،ترسیدم به خاطر خستگی و کسالت، در طی روز دچار لغزش یا برخورد تند با دیگران شوم.

برای همین استراحت کردم.

کارها و اعمال عرفانی احمداقا برای همه‌ی شاگردان و دوستان درس عبرت بود.

هرکس به فراخور وجود خود از خرمن ویژگی‌های ایشان بهره می برد و استفاده می کرد.

ایشان هیچ گاه گِرد گناه نچرخید.

یک بار در نامه ای نوشته بود:«مؤمن سنگینی معصیت را چون کوه اُحد بر روی شانه‌های خود حس می کند.»
همیشه توصیه می کرد گناه را کوچک نشمارید و از انجام کارهای نیک نهراسید
ادامه دارد..


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم