« سخنراني آيت الله ناصريبصیرت »

خاطره ای ازمرحوم حاج اسماعیل دولابی

نوشته شده توسطیاس 12ام بهمن, 1395

امیدوارم درمصائب و سختی ها، چه دنیایی وچه آخرتی، اگر خدایی نکرده گرفتار میشوید هرچه میتوانید کم بگویید و پیش خودتان نگه دارید، خدا لطف میکند آن درد زود خوب میشود، گرفتاری زودتر برطرف میشود. در تمام زندگی این کار را بکنید، نگویید گرسنه هستم، تشنه هستم ، چیزی نگویید هرکس هم چیزی از شما خواست نه نگویید بگویید چشم، زنت، فرزندت چیزی گفت گوش کن نه نگو چون نه میزاید ! یک بار که بگویی نه دفعات بعد هم میگویی نه! نه! نه! تا آنجا که نه برایت “ننه” میشود. 

قبلا از مادران هرچه میخواستند میگفتند نه! قدرت دارید؟ نه ! نان دارید؟نه ! آب دارید ؟ نه ! هی نه گفتند تا اینکه اسم مادرها را ننه گذاشتند حالا میگویند مادر، خوب کاری میکنند آیا ننه هم شد اسم!! امام زین العابدین(ع) اصلا نه نگفت فقط یکجا نه گفت آن هم در تشهد است “لا اله الا الله” … مخلوق کجا قدرت دارد نه بگوید هرکس به تو نه گفت به حساب خدا بگذار بگو من گناهی دارم خطایی دارم برای همین میگوید نه! یک وقتی مرا بردند لرستان کمی صحبت کردم وقتی خواستم بروم جوانی من را کشید کنار و گفت چند وقت است عیال گرفته ام عیالم با من راه نمی آید لابد من یک گناهی کرده ام که زنم چنین میکند نگفت زن بدیست نگفت تقصیر دارد گفت لابد من گناهی دارم ، از اینکه اینجور تعبیر کرد خوشم آمد.


فرم در حال بارگذاری ...