« خاطرات شهید تورجی زادهادامه خاطرات شهید نیری  »

ادامه خاطرات شهید نیری 

نوشته شده توسطیاس 15ام مرداد, 1397

راوی: جمعی از دوستان شهید

یک دستگاه موتور سیکلت تریل ۲۵۰از طریق سپاه پاسداران در اختیار احمداقا بود.

نامه‌ای از سپاه برای معرفی به راهنمایی رانندگی دریافت کرد و مشکل گواهینامه را برطرف کرد.

از مسئولین سپاه اختیار کامل موتور را گرفته بود،یعنی اجازه داشت در امور مختلف شخصی و کارهای مسجد از آن استفاده کند و همه‌ی هزینه‌های موتور را خودش پرداخت کند.

این موتور خیلی بزرگ بود، به طوری که وقتی توقف می کرد پای احمداقا به سختی به زمین می رسید.

یک روز سراغ ایشان رفتم و گفتم: برای یکی از کارهای مسجد دو ساعت موتور را لازم داریم.ساعت دو عصر موتور را تحویل داد و ما هم حسابی مشغول شدیم!

خیلی حال می داد، دو ساعت ما، تا غروب فردا ادامه پیدا کرد! با هزار خجالت و ناراحتی رفتم درب خانه‌ی احمداقا.

برادر ایشان دم در آمد.

گفتم: می شه احمداقا را صدا کنید، می خواهم موتور را تحویل بدهم.

برادرشان رفت و برگشت گفت: بدهید به من.

آن شب وقتی احمداقا به مسجد آمد خیلی خجالت زده بودم، اما خیلی عادی با ما صحبت کرد.

او اصلا از ماجرای موتور حرفی نزد، بعدا فهمیدیم که از بدقولی ما حسابی ناراحت بوده.

برای همین خودش برای گرفتن موتور پشت در نیامد، تا ناراحتی و عصبانیتش از بین برود‌

موتور احمد آقا کاملا در اختیار کارهای مسجد بود.از عدسی گرفتن برای دعای ندبه مسجد تا…

یک روز به همراه احمدآقا به دنبال یکی از کارهای مسجد رفتیم‌.باید سریع بر میگشتیم.برای همین سرعت موتور را کمی زیاد کرد.

خب خیابان هم خلوت بود.موتور تریل ۲۵۰هم کمی شتاب بگیرد دیگر کنترلش سخت است

با سرعت از خیابان در حال عبور بودیم‌.یک دفعه خودرویی که در سمت چپ ما قرار داشت بدون توجه به ما به سمت راست چرخید!

درسمت راست ما هم یک خودروی دیگر در حال حرکت بود .زاویه ی عبور ما کاملا بسته شد

من یک لحظه گفتم تمام شد .الان تصادف میکنیم.از ترس چشمم را بستم و منتظر حادثه بودم !

لحظاتی بعد چشمم را باز کردم دیدم احمد آقا به حرکت خود ادامه میدهد!!!

من حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم که سالم از صحنه عبور کرده باشیم.

با رنگ پریده و بدن لرزان گفتم چی شد ما زنده ایم!!

احمدآقا گفت :خدا را شکر

بعد ها وقتی درباره ی آن لحظه صحبت کردم به من گفت :خدا ما را عبور داد.ما باید آنجا تصادف میکردیم.

اما فقط خدا بود که ما را نجات داد.من در آخرین لحظه کنترل موتور را از دست دادم و فقط گفتم :«خدا»

بعد دیدم که از میان دو خودرو به راحتی عبور کردیم!

راوی:دوستان شهید

مادر معارف اسلامی خودمان داریم که راه های رسیدن به خدا به تعداد انسان ها فراوان است

انسان با توجه به صفات و استعدادهای خاص که منحصر به فرد است،راه به سوی خدا را با سرعت و دقت بیشتر می تواند طی کند

به این صفات منحصر به فرد اصطلاحا «کلید شخصیت»می گویند.که با شکوفایی این صفات و پیدا کردن کلید شخصیت،قفل جان آدمی باز می شود و به سوی خدای خود پرواز می کند.

کلید شخصیت احمد آقا بعد از گذشت سه دهه که از زندگی او میگذرد قابل تحلیل است.

بسیاری از دوستان بعد از شنیدن خاطرات ایشان علاقمند شنیدن ویژگی های شخصیتی این بنده ی مخلص خدا شدند.به آن ها باید عرض کنیم که:

اولا احمدآقا بسیار انسان کتومی بود،یعنی از حالات درونی خود چیزی نمی گفت.

اوکه در درجات بالای عرفان و معرفت قرار داشت مانند ساده ترین مردم رفتار می کرد تا هیچ کس از درون او مطلع نشود…..

راوی:دوستان شهید

راز مطلب در اینجاست‌.انسانی که شور خدا در سر دارد تمام حالات و دریافت های درونی خود را میپوشاند.ولی خداوند مِهر اوراو عظمت او رادر دل ها قرار می دهد‌.

خیلی ها از احمدآقا چیز خاصی نمی دیدند،همان نماز و اخلاق خوب و تواضع و ‌‌‌…بود اما عاشقش بودند.

ایشان قلب ها را فتح کرده بود.اوبه دیگران یاد داده بود که می توان در جریان عادی زندگی قرار داشت و مثل دیگران و در میان مردم زندگی کرد اما با خدا بود.

احمد آقا برخی از داشته های درونی خود را روی کاغذ می آورد تا یادگار بماند و به تعدادی از دوستان رازدار خود بیان می کرد تا شاید آن ها هم حرکتی کنند

گاهی اوقات که پاره ای از عنایات الهی را برای دوستان خاص خود می گفت بلافاصله تاکید میکرد:تا زنده هستم برای کسی نگویید!

یعنی معلوم است که این احمد آقا از گفته های خود چیزی نمی خواهد جز رشد دیگران…..

ویژگی ها 

احمد آقا می خواست راه سفر به سوی خدا برای دوستان ناممکن جلوه نکندو دیگران به خاطر سختی های راه و زمانه ناامید نشوند .و بدانند که راه رسیدن به محبوب همیشه باز است .

ویژگی دیگر او همت بالا و پشتکار در مسیر خدا بود.او یک بار به ندای توحیدی لبیک گفت و تا آخر عمر در این راه استقامت کردخداوند در آیه ی سوره ی احقاف می فرماید:«به درستی که کسانی که بگویند به پروردگار ایمان آوردیم و استقامت داشته باشند پس برای آن ها هیچ ترس و اندوهی نیست»

ایمان احمد آقا مقطعی نبود.وقتی تصمیم میگرفت ،مردانه همت میکردوکار را به سرانجام می رساند.

نمونه ی این فعالیت در نماز جمعه بچه ها و برگزاری دعای ندبه و …..قابل مشاهده است.اودر کارهای مسجد خالصانه برای خدا زحمت کشید و با همتی وصف ناشدنی تلاش کرد.

از دیگر ویژگی های ایشان سیر علمی و مطالعات ایشان بود .احمدآقا با نظم خاصی مشغول مطالعه می شد و هیچ گاه از مطالعه غافل نشد .به یکی از دوستان گفته بود :من حداقل روزی یک ساعت برنامه ی مطالعه ی جانبی دارم.

احمد آقا مخاطب شناسی را سرلوحه ی کارهای خودش در مسجد قرار داده بود .او در کنار بچه های کوچک تر مانند خود آن ها می شد .در مواجه با بچه های شلوغ و مشکل ساز بسیار صبور بود و ….


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم